سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شما را به پنج چیز سفارش مى‏کنم که اگر براى دسترسى بدان رنج سفر را بر خود هموار کنید ، در خور است : هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد ، و جز از گناه خود نترسد ، و چون کسى را چیزى پرسند که نداند شرم نکند که گوید ندانم ، و هیچ کس شرم نکند از آنکه چیزى را که نمى‏داند بیاموزد ، و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى ایمان را چون سر است تن را ، و سودى نیست تنى را که آن را سر نبود ، و نه در ایمانى که با شکیبایى همبر نبود . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 86 خرداد 17 , ساعت 2:39 عصر
غروب دلگیری بود آدم از پشت پرده لرزان اشک آگاه با حسرت به عقب بهشت را می نگریست و مضطربانه به زیر پایش زمین خیره می ماند.
اندیشه ناک از سفر موهومی که در پیش داشت مدام زیر لب زمزمه می کرد که سایه طوبا و محفل انس را باز از کجا یابم ساغر و می ساقی غماز
را کی دوباره بدست آرم
یادش آمد دوشینه را سخت مست و مخمور بود از درد آن دردانه ساقی که به نجوا شنید :
ساقی و مطرب و می جمله مهیاست ولی
عیش بی یار مهیا نشود یار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکته ها هست پس محرم اسرار کجاست

لیست کل یادداشت های این وبلاگ